قدم هایی که هر روز استوارتر می شود
همدم روزهای دلتنگی من سلام... دوست دارم چشم های خسته از بی خوابی های شبانه ام رو ببندم و هر چی که ذهنم رو قلقلک می ده و از دل بی تابم می گذره برات بنویسم... امروز یه روز ابری خیلی سرد و سنگین از یه حس کلافه کننده است. نمی دونم دوباره چه بلایی سر این قلب من اومده که ضربانش تندتر شده... شاید به خاطر شب هایی که نمی خوابم و شاید هم به خاطر روزهایی که خیلی کشدار داره می گذره... هر چی به روزهای پایانی سال نزدیک تر می شم یه صدای مبهم توی ذهنم بهم یادآوری می کنه یه سال دیگه گذشت و یه قدم بلند دیگه برداشتیم... و امسال عجیب از خودم راضیم چون قدم امسال خیلی خیلی بلند بود و شیرین... امسال به یمن وجود فرشته مهربونی ها، زندگی ما رنگ و بوی بهشت رو داشت و...
نویسنده :
آرزو
8:19